[Warning: The below contains MAJOR spoilers for the Doom Patrol series finale.]
خوب، به نظر پایانی قطعی می رسید گشت عذاب… حداقل برای برخی از شخصیت ها.
مکس اصلی با مرگ کلیف (برندان فریزر)، ریتا (آوریل باولبی) در زندگی پس از مرگ، لری (مت بومر) و راما (سنهیل رامورتی) به خورشید جدید تبدیل شدند (همانطور که در قسمت ماقبل آخر اشاره شد) و جین (دایان) گوئررو نقشی را ایفا کرد و کل زیرزمین اکنون به یکباره وجود دارد، در حالی که کی با کیسی (مادلین زیما) در سفینه فضایی سفر می کند، ویک (جویوان وید) به Cyborg 2.0 و دریک (الیجا رشاد رید) با کلاس خود کمک می کند و روژ (میشل) گومز) مزرعه مورچه ها را می سوزاند.
شورانر جرمی کارور ما را در قسمت پایانی زیر می برد.
وقتی در مورد قسمت موزیکال صحبت کردیم، گفتید که این فینال پایان یک فصل است. در چه مقطعی از سریال متوجه شدید که میخواهید این فصل را با گروه Doom Patrol به پایان برسانید؟
جرمی کارور: من فکر می کنم همیشه این ایده وجود داشت که در یک نقطه خاص آنها باید بیشتر روی خودشان کار کنند. ما در اوایل سریال می دانستیم که آنها احتمالاً راه خودشان را خواهند رفت. ما حاضر بودیم آن را بکشیم. نمیدانم میتوانم تاریخ دقیق آن را مشخص کنم یا نه. می دانم که همیشه قصد این بود که این پایانی باشد که قرار بود داشته باشیم و تا حدودی به میزان آن بستگی داشت. گشت عذاب آنها به ما اجازه می دهند در این زمان آن را بگوییم.
برخی از پایانها بیشتر شبیه پایانها بودند تا بقیه، مانند مرگ کلیف و ریتا در زندگی پس از مرگ. سپس ویک، جین و روژ بیشتر شبیه آغازهای روشن بودند، و لری جایی در این بین احساس کرد. در پایان این فصل، کدام شخصیت ابتدا به ذهن خطور کرد و تشخیص کدام شخصیت از همه سخت تر بود؟
من فکر میکنم چون کلیف بهنوعی مقدمهی ما برای سریال بود، چون ما به نوعی دیدگاه او را به این دنیا در خلبان دنبال میکردیم، ایدهای داشتیم که پایان او چه خواهد بود. می توانم بگویم که از نظر سبکی تغییر کرده است، اما نه از نظر احساسات کلیف.
فکر میکنم جین سخت بود فقط به این دلیل که میخواستیم مطمئن شویم که آنطور که فکر میکردیم درست انجام میدهیم. او با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم کرده است و ما نمی خواستیم وانمود کنیم که راه حل های آسان یا حتی درمانی برای آنچه که او از سر گذرانده وجود دارد. بنابراین در مورد زدن نتهای مناسب بود و احساس میشد که به او اجازه میدهید تا سطحی از آرامش را در کالیدوسکوپ بیابد و بعد از اینکه متوجه شد که این قطعه احساس میکند یک گام دوگانه درست را با خود میبرید، به دنبال احتمالات دیگر بگردد.
آیا به پایان های جایگزین برای هر یک از شخصیت ها فکر کرده اید؟
مطمئنم وقتی به جایی که فرود آمدیم چیزهای مختلفی پرت کردیم. همانطور که در مورد کلیف گفتم، این همان چیزی است که بلافاصله به ذهن می رسد، که این کریستال مانند درگاهی نیست که او ببیند. [his grandson] در آینده روری، ما در حال بازی با این ایده بودیم که در واقع سفینه فضایی را در جریان زمان به پرواز درآوریم تا از هر یک از این لحظات در زندگی روری بازدید کنیم. در نهایت ما در مورد کریستال تصمیم گرفتیم.
اگر فصل دیگری را دریافت کرده بودید و قبل از نوشتن این قسمت های پایانی می دانستید، پایان این فصل چگونه بود؟
اوه، گفتنش خیلی سخت است زیرا ما از ابتدای فصل این را برنامه ریزی کردیم. ما هیچ چیز را در اواسط فصل تغییر ندادیم یا چیزی. ما نشانهای قوی داشتیم که برنمیگردیم، بنابراین خیلی زود، قبل از شروع فصل تعطیلی، تصمیم گرفتیم آن را در انتهای این فصل بنویسیم.
پس آیا فهرستی از موارد ضروری برای این قسمتهای آخر داشتید، مانند بازگشت نیلز (تیموتی دالتون) به روشی که شما انجام دادید؟
من فکر می کنم یکی از سخت ترین کارها تعیین نتیجه یک فصل از یک نمایش است. من فکر می کنم همه ما چیزهایی را که دوست داریم ببینیم مرور می کنیم. و من فکر می کنم سطحی از احترام برای هواداران و آنچه که طرفداران نیز شایسته دیدن هستند وجود دارد. آنها صبورانه منتظر چه لحظات پایانی بوده اند؟
آیا می توانید در مورد اینکه فصل بعدی بعد از اینکه ببینیم این فصل چگونه به پایان می رسد چگونه به نظر می رسد، نظر دهید؟
تندرستی گشت عذابفقط میتوانم بگویم که دانستن اینکه این شخصیتها به کجا ختم میشوند، و همانطور که شما گفتید، به نظر میرسد برخی شروعهای بسیار جدیدی دارند، برخی دیگر بسیار پایانی به نظر میرسند. مردم با هم دوباره آنلاین می شوند، به اصطلاح، که فقط دوز مناسب از همه چیز مهم است گشت عذاب برو بنابراین من نمی توانم جزئیات بیشتری در مورد آن وارد کنم مگر اینکه در مورد آن بحث شود و ما خوشحال خواهیم شد اگر فرصتی پیدا کنیم.
آیا کاری هست که واقعاً میخواستی در این فصل آخر انجام بدهی که مجبور شدی آن را رها کنی؟ یا هر چیزی که می خواهید زمان بیشتری را به آن اختصاص دهید، مانند داستان های خاصی؟
بدون پرداختن به جزئیات زیاد، فکر میکنم در کمیکها، در سریهای بعدی، جرارد وی و ریچل پولاک، خطهای داستانی وجود داشت که احتمالاً دوست داشتیم وارد آنها شویم، زیرا چیزهای شگفتانگیزی در آن وجود دارد. این فقط به آنچه در آرشیو است اشاره دارد. اما در حال حاضر نمی توانم به چیزی که به نوعی روی میز گذاشته ایم فکر کنم.
چگونه به یاد خواهید آورد؟ گشت عذاب?
برای من، این صرفاً پرارزشترین تجربه خلاقانه در زمان حضورم در تلویزیون بود. این دنیای خارق العاده ای بود که به من داده شد. وقتی از من پرسیدند که آیا میخواهم به این سریال بپیوندم، پاسخ دادم که قبل از اینکه آن را برایم مطرح کنند، هرگز نامی درباره Doom Patrol نشنیده بودم. چهار روز بعد من خیلی از آن را خوانده بودم و گفتم بله. و این ایده که ما توانستیم چنین گروه هنرمندان با استعداد و متنوعی را پیدا کنیم، از نویسندگان گرفته تا بازیگران تا خدمه، که مایل بودند این مسیر را طی کنند و واقعاً هر چیزی را که به نوعی عجیب و غریب و فوق العاده بود در آغوش بگیرند. گشت عذاب و یافتن این مشارکت در استودیو – و ما در طول زمان خود در دو شبکه مختلف بودیم – و آنها به من و ما سطحی از آزادی هنری دادند که فقط می توانم در پروژه های آینده به آن امیدوار باشم، تجربه بسیار خوبی بود.
بله، نمایش بسیار وحشی و دیوانه است، اما قلب زیادی دارد و شما واقعاً این را در فینال احساس می کنید.
بله، نمایش همیشه به دنبال آن تعادل است. برای من، یکی از چیزهایی که نمایش را بسیار خاص کرده است، تعادل بین ترحم و طنز و درد و غافلگیری و پوچی است و ما به عنوان نویسنده سعی کردیم تا پایان به آن وفادار بمانیم. و فکر میکردم یکی از بهترین چیزها برای من تماشای ازرا کلایتان دنیلز و شوشانا ساچی بود که فینال را مینویسند، درست مثل دو نویسندهای که به نمایش آمدند و سپس با چنین لطف و انرژی این مسئولیت عظیم را به عهده گرفتند – این ترکیب عجیبی است. اما آنها کار فوقالعادهای انجام دادند، بنابراین واقعاً فوقالعاده بود که بنشینیم و ببینیم که شخص دیگری چیزی را تفسیر میکند گشت عذاب فینال باید اینگونه باشد. خیلی ثواب داشت.
گشت عذابمجموعه کامل، اکنون پخش جریانی، حداکثر